بر حاشیه ی برگـــــــــــ شــــقایق بنویسید
گـــــــــــل تاب فـشار در و دیــــــــوار نـدارد
گـــــــــــل تاب فـشار در و دیــــــــوار نـدارد
ای پبا کننده ی آتش بر در خانه ی فاطمه علیهالسلام؛ آهسته تر فریاد بزن!
می دانی پشت این در چه کسی آمده است؟!جمعیتی که همراه آورده ای باعث وحشت بانویی می شود که محسن علیه السلام همراه اوست! به همراهانت بگو ساکت باشند که ناموس خدا درخانه است و عزیزان پیغمبر کنار اویند!
هیزم آورده اید! اینجا کجاست؟ چرا آنها را کنار دیوار خانه می چینید؟
سکوت علی علیه السلام اینچنین غضب شما را بر افروخته است! شعله های سوزان قلب سوخته ی علی و زهرا علیهمالسلام - که در این خانه اند - برای گدازشان کم بود، که از بیرون نیز آتش می افروزید؟! . . .
نکند این فاطمه علیهالسلام است که پشت در امده؟
آه خدای من،محسن همره اوست!خداکند فاطمه علیهاسلام نباشد.
کاش صدایش را از پشت در بلند کند تا مهاجمان مراعات کنند،و حرمت ناوش و حرمت بانوی باردار و حرمت فرزند او را در نظر بگیرند.
اگر بدانند چه کسی پشت در آمده حتماًباز می گردند! . . . و صدایشان را پایین می آورند!! . . . و آتش را خاموش می کند!!!
. . .
فاطمه و آتش؟!
فاطمه و کتک؟!
فاطمه و تازیانه؟!
فاطمه و سیلی؟!
فاطمه و فشار در و دیوار؟!
فاطمه و پهلو شسکتن؟!
فاطمه و خون از سینه و پهلو جاری شدن؟!
فاطمه و محسن پر پر؟!
فاطمه و فریاد؟!
...
حضرت محسن-محمد باقر انصاری (با تصرف و تلخیص)
نه مادر!طاقت ندارم! ... نمی توانم بخوانم! وای به حل آنکه ببینم! بیچاره علی (ع)... بیچاره زینب (س)... مدینه بس نبود که کربلا را هم دید ... اگر محسنت را بین در و دیوار در مدینه نمی کشتند، جرات زدن تیر به گلوی علی اصغرت را هم نداشتند ...
می آیم ... روز میلادت ... و در بقیع آنقدر تو را زمزمه می کنم تا عطر بودنِ تو را با تمام وجود حس کنم ... می ایم شاید مهدی ات (عج) نشان دهد قبر مخفی تو را ... می ایم مادر ...آنقدر در می زنم این خانه را / تا ببینم روی صاحبخانه را
پ.ن. بابا میگه ما هر چی داریم از خاندان آل الله داریم مخصوصاً حضرت زهرا(س)،. دیشب بهترین هدیه ی تولدم رو گرفتم ... مثل پارسال ... آخه اینا خاندان کَرمند ...غیر از کَرَم انتظار داشتن از این بزرگواران خطاست...
خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدایا شکرت ...
پ.ن. تا نرم که باورم نمیشه! اما در صورت قطعی شدن همه چیز رو میگم... از اول تا اخر!
نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 5:0 عصر روز دوشنبه 86 خرداد 7