این روزها عجیب در تب و تابم
بارها و بارها به خودم وهمسرم یادآوری کردم که توی این همه مشکلات -که البته اسمش مشکل نیست و یه جورایی امتحان صبر کردن ه- چقدر خوبه که دل خوش کردیم به سفری که لبریز از آرامش ه!
یه عالمه کتاب گوشه ی اتاق ه که دلم میخواد بخونمشون
کاش کتاب کلوخهای بلور رو پیدا میکردم
چه دورانی رو باهاش گذروندم....
جمعه اولین جلسه کاروان ه
همه ش توی خاطرات 2 سال پیشم.......
توی جلسات،توی امتحانهای قبل از رفتن و ....
خدای خوب و مهربونمون
یه کم صبر و آرامش به جفتمون بده که بتونیم توی تصمیم گیریهای این روزا،مقابل مخالفتها بهترین عکس العمل رو نشون بدیم
خدایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا!
آن ده که آن به
نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 2:59 عصر روز چهارشنبه 88 تیر 3