سفارش تبلیغ
صبا ویژن



یا محبوب من احبه .... - من از آن روز که در بند توام،آزادم






درباره نویسنده
یا محبوب من احبه .... - من از آن روز که در بند توام،آزادم
م.رهــــــــــــا
ای که در این کوی قدم میزنی،روی توجه به حرم می نهی/ پای ز اول به سر خویش نه،‏خویش رها کن قدمی پیش نه... و حرم یعنی همین جا. ایمانگاه هر فراری، که هر کس و هر چیزی در آن امان امن الهیست. اینجا، ‏گریزگاه تمام ناگزیران است. هیچ کس را جواز تعقیب نیست. «و من دخله کان امنا»... اینجا حریم یارست و شیاطین اجازه ی ورود ندارند، ‏که در تراکم نزول فرشتگان جایی برای آنها نیست. هر چه هست خداست و هر که هست خدایی است. تو نیز، ‏اینجا در امانی، ‏از شیطان نفس و عفریت هوی و هوس. امان از «خود» در پناه «خدا». و اینک تویی!‏تثلیث «سکوت،‏اندیشه و عشق»، ‏سکوت در تحیر این جستجوی بی پایان و این یافتن بی سرانجام،‏ سکوت، ‏در ناخودآگاهی از خویش و اضطراب این لحظه های ناب انتظار. انتظار وصال و رسیدن،‏ اتصال به بینهایت بودن...... ««و کاش می شد هرگز خارج نشد از این احرام، که سراسر زندگی حرم امن الهی است.»»
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
قرعه کشی
دل را مجال نیست که از ذوق دم زند
راهی دیار یار
دل ز ما گوشه گرفت،ابروی دلدار کجاست؟
مفلسانیم و هوای دل و دلبر داریم
باد بهار مژده دیدار یار داد


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
یا محبوب من احبه .... - من از آن روز که در بند توام،آزادم

آمار بازدید
بازدید کل :84751
بازدید امروز : 8
 RSS 

   

وای باران

           باران

شیشه ی پنجره را باران شست

از دل من،اما ....

 

صدای رعد و برق با صدای مناجات حاج سعید و زیارت آقام امام رضا (ع)

یا معبودالعابدین

یا مشکورالشاکرین

یا جلیس الذاکرین

یا محمود من حمده

یا من لا یعلم الغیب الا هو

یا من لایدبر الامر الا هو

یا من لا یغرالدنوب الا هو ...

 

تمام پنجره ها رو باز کردم

بوی باروون مستم میکنه

اگه الان مامان اینجا بود میگفت ببند زندگیت خاک گرفت

نمیدونست خودم خاک گرفتم

دلم خاک گرفته...

 

رب انی استغفرک استغفار حیاء

...

استغفرک استغفار رجا

و استغرک استغفار انابه

...

 

دلم می خواد الان همون شبی بود که دم مستجار نشسته بودیم و باورمون نمیشد 4 تایی یه همچین جایی توی اون شلوغی گیرمون اومده باشه

نماز خوندیم

گریه کردیم

به خدا گفتیم غلط کردیم

اما باز ...

 

دونه های باروون عین فیلمها شده

انگاری یکی ازاون بالاداره با شلنگ آب میریزه

 

یا ارحم الرحمین

 

دلم اون روزی رو میخواست که دل جفتمون واسه هجر اسماعیل پر میزد اما اینقدر شلوغ بود نمیشد رفت داخل

بسم الله گفتیم و یا علی

یه لحظه به خودم اومدم و دیدم غیر از ما 2 تایی هیچ کسی دیگه اونجا نیست

دوتامون توی حالت قنوت بودیم

دلمون نمیخواست تمومم بشه

...

 

سیدی لو علمت الارض بذنوبی لساخت بی

اولجبال لهدتنی ...

 

خدای من

خدای خوب من

خدای آرامش بخش زندگی من

نذار یادم بره

           هســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتی

هوامو داری

          مراقبمی

                    ...............



نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 12:32 عصر روز پنج شنبه 88 مهر 2