تنهام! ملی-کا زنگ زد ... گفت الان بقیع هستم ... گفت حالا صحبت کن .................................................................................. خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدایا .... چی دارم که بگم!چی میتونم بگم! من که تصمیم گرفته بودم این پست رو در ارامش بنویسم ...چرا یهو همه چیز رو بهم زدی ...قربون معرفتت، قربون مرامت، قربون لطفت، ...میدونی که دوستت دارم..پس چرا برای اثبات دوست داشتنت امتحانم می کنی ...بابا من هنوز همون دختر چند ماه پیشم که بهت گفتم من بی عرضه ام! من توان شرکت توی امتحانات رو ندارم ...تو که دوست نداری من بازنده باشم ...باشه ...دیگه حرفی نمیزنم ...بقیه اش رو نگه میدارم برای شب .... برای وقتی که حتی برای خوندن دو رکعت نماز مجبورم دو ساعت منت کشیت رو بکنم ... دو ساعت قربون صدقه ات برم ...
.....................................
یهو انگار همه ی ذهنم بهم ریخت! امشب شب عید ه ... من عیدی میخواهم! به من ربطی نداره که در توان آدمها هست یا نه! اما می دونم در توان تو هست ... چون تو فقط باید بگی "کن" خودش "فیکون" میشه! دلم بال بال میزنه برای اینکه بیام دور حرمت بچرخم، قربون صدقه ات برم، پرده ی خونه ات رو ببوسم ... کی گفته بوسیدن شرکه؟ کی گفته بوسیدن گناه داره؟ ...آهای مردم عالم، اگه مَحرم حرمش میشدم رووش رو هم می بوسیدم! خوب خدایی داریم ... کاش می تونستم بنویسم... کاش قلمم قدرت بیان خیلی چیزا رو داشت ...
اگه اشک چشمام الان اجازه میداد می نوشتم از اون شب اول مدینه
از پشت بقیع
از بین الحرمین
از در سی و شش
از تو
از تو
از تو
از تو
می نوشتم از باب جبرئیل
از باب علی
از ...
اخه با مرام عاشق کُشی همه جای عالم مرسومه؟؟
آره خب ...ناز کن ...خریدار داری...
آنقدر با آتش دلم ساختم تا سوختم!بی تو ای آرام جان،یا ساختم یا سوختم ...
یا رب نظر تو بر نگردد
بهشت را نه برای بهانه ات می خواهم نه برای بهایت ... بهشت را برای این می خواهم که سوختن برای این دنیام کافیه ... دیگه نمی خواهم بسوزم از ...
.....................................
یهو انگار همه ی ذهنم بهم ریخت! امشب شب عید ه ... من عیدی میخواهم! به من ربطی نداره که در توان آدمها هست یا نه! اما می دونم در توان تو هست ... چون تو فقط باید بگی "کن" خودش "فیکون" میشه! دلم بال بال میزنه برای اینکه بیام دور حرمت بچرخم، قربون صدقه ات برم، پرده ی خونه ات رو ببوسم ... کی گفته بوسیدن شرکه؟ کی گفته بوسیدن گناه داره؟ ...آهای مردم عالم، اگه مَحرم حرمش میشدم رووش رو هم می بوسیدم! خوب خدایی داریم ... کاش می تونستم بنویسم... کاش قلمم قدرت بیان خیلی چیزا رو داشت ...
اگه اشک چشمام الان اجازه میداد می نوشتم از اون شب اول مدینه
از پشت بقیع
از بین الحرمین
از در سی و شش
از تو
از تو
از تو
از تو
می نوشتم از باب جبرئیل
از باب علی
از ...
اخه با مرام عاشق کُشی همه جای عالم مرسومه؟؟
آره خب ...ناز کن ...خریدار داری...
آنقدر با آتش دلم ساختم تا سوختم!بی تو ای آرام جان،یا ساختم یا سوختم ...
یا رب نظر تو بر نگردد
بهشت را نه برای بهانه ات می خواهم نه برای بهایت ... بهشت را برای این می خواهم که سوختن برای این دنیام کافیه ... دیگه نمی خواهم بسوزم از ...
نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 5:0 عصر روز پنج شنبه 86 مرداد 25