سفارش تبلیغ
صبا ویژن



بوی خوش دلتنگی ... - من از آن روز که در بند توام،آزادم






درباره نویسنده
بوی خوش دلتنگی ... - من از آن روز که در بند توام،آزادم
م.رهــــــــــــا
ای که در این کوی قدم میزنی،روی توجه به حرم می نهی/ پای ز اول به سر خویش نه،‏خویش رها کن قدمی پیش نه... و حرم یعنی همین جا. ایمانگاه هر فراری، که هر کس و هر چیزی در آن امان امن الهیست. اینجا، ‏گریزگاه تمام ناگزیران است. هیچ کس را جواز تعقیب نیست. «و من دخله کان امنا»... اینجا حریم یارست و شیاطین اجازه ی ورود ندارند، ‏که در تراکم نزول فرشتگان جایی برای آنها نیست. هر چه هست خداست و هر که هست خدایی است. تو نیز، ‏اینجا در امانی، ‏از شیطان نفس و عفریت هوی و هوس. امان از «خود» در پناه «خدا». و اینک تویی!‏تثلیث «سکوت،‏اندیشه و عشق»، ‏سکوت در تحیر این جستجوی بی پایان و این یافتن بی سرانجام،‏ سکوت، ‏در ناخودآگاهی از خویش و اضطراب این لحظه های ناب انتظار. انتظار وصال و رسیدن،‏ اتصال به بینهایت بودن...... ««و کاش می شد هرگز خارج نشد از این احرام، که سراسر زندگی حرم امن الهی است.»»
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
قرعه کشی
دل را مجال نیست که از ذوق دم زند
راهی دیار یار
دل ز ما گوشه گرفت،ابروی دلدار کجاست؟
مفلسانیم و هوای دل و دلبر داریم
باد بهار مژده دیدار یار داد


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
بوی خوش دلتنگی ... - من از آن روز که در بند توام،آزادم

آمار بازدید
بازدید کل :85557
بازدید امروز : 35
 RSS 

   


خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا
کجایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی؟
گمـــــــــــــــــــــــــت کردم!

توی کـــــــــــدوم کتابی
کدوم گوشـــــه ی اتاق ایستادی
کجای قلبم نشستی و داری بهم میخندی

فقط دلم یهو برات تنگ شد ...
همین!

چرا یعنی حس نمی کنم بوی خوش ماه رمضون رو
چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرا اخه؟
تو که بامرام بودی نازنین
همیشه من هنوز یه قدم نیومده تو هزار قدم منو میکشوندی طرف خودت
نکنه ناامید شدی؟!
نداشتیــــــــــما

قول داده بودی هیچ وقت تنهام نذاری

میدونی من توی ماه رمضون امسال دنبال چی ام؟!
دنبال تو
اما به شیوه ی خودم
دنبال حس احرام
دنبال اون لباس سفید
اون لبیک ها

یعنی میشه امسال شب قدر مقدر کنی برام دوباره بیام
من که هزار بار بهت گفتم
نگو بهم که حج باید توی دل باشه
تو باید آدم بشی
من این چیزا حالیم نیست
من وقتی میام پیشت
تازه یادم میوفته دنیا دست توئه
من احتیاج دارم به بخشش های تو
به لطف تو
به مهربونی تو
به صفای تو
من احتیاج دارم به تو
حتی اگه بدترین آدم باشم

...

دلم برات خیلی تنگ شده نازنین ...

تازشم نمی خواستم به روت بیارم ...
اما این رسم لوطی گری نبود ...

چی کار کنیم دیگه
تو خدایی و صاحب اختیار

فقط موقع «کن فیکون» ها حواست به این دل ما هم باشه!

دوستت دارم ...


نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 6:0 عصر روز چهارشنبه 86 شهریور 21