قرآن را باز کرد
اضطراب تمام وجودش رو گرفته بود
همیشه فقط توی لحظات پر تنش قرآن سبز رو باز میکرد و میخوند
سوره ی فتح اومد
هوالذی انزل السکینه فی قلوب المومنین ....
یه لبخند از ته دلش زد
گفت خدا جون خیلی مخلصیم
درسته مثل همیشه شاگرد تنبل کلاستم با این همه تجدیدی
اما هنوز هوامو داری
حاشا به کرمت
خیلی با مرامی ....
اضطراب تمام وجودش رو گرفته بود
همیشه فقط توی لحظات پر تنش قرآن سبز رو باز میکرد و میخوند
سوره ی فتح اومد
هوالذی انزل السکینه فی قلوب المومنین ....
یه لبخند از ته دلش زد
گفت خدا جون خیلی مخلصیم
درسته مثل همیشه شاگرد تنبل کلاستم با این همه تجدیدی
اما هنوز هوامو داری
حاشا به کرمت
خیلی با مرامی ....
نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 11:0 عصر روز یکشنبه 86 آبان 13