بعضی کامنتها تو رو تا مرز جنون میبره .....
دلم مکه میخواهد ....
خیلی چیزا میخواستم برای امشب بنویسم ... اما وقتی یه چیزی از درون متلاطمت میکنه دیگه نای نوشتن چیزای روزمره رو نداری...
خدایا دلم میخواهد منم بیام پیشت
میدونم تو همه جا هستی
میدونم کعبه رو میشه همین جا هم ساخت (همین جا هم میشه طواف کرد)
اما به خودت قسم هیچ جا حریم امن حرم تو نمیشه ....
هیچ جا نمای طبقه ی دومت نمیشه که انگار همه روی یه نقاله دارن طواف میکنن
هیچ جا حجرالاسود تو نمیشه که همه دست راست رو بالا میبرن و عهد میبندن
هیچ جا صفای صفا رو نداره
هیچ جا اینقدر آرامش نیست
دلم تنگ شده برات ...
دلم مکه میخواهد ....
خیلی چیزا میخواستم برای امشب بنویسم ... اما وقتی یه چیزی از درون متلاطمت میکنه دیگه نای نوشتن چیزای روزمره رو نداری...
خدایا دلم میخواهد منم بیام پیشت
میدونم تو همه جا هستی
میدونم کعبه رو میشه همین جا هم ساخت (همین جا هم میشه طواف کرد)
اما به خودت قسم هیچ جا حریم امن حرم تو نمیشه ....
هیچ جا نمای طبقه ی دومت نمیشه که انگار همه روی یه نقاله دارن طواف میکنن
هیچ جا حجرالاسود تو نمیشه که همه دست راست رو بالا میبرن و عهد میبندن
هیچ جا صفای صفا رو نداره
هیچ جا اینقدر آرامش نیست
دلم تنگ شده برات ...
نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 11:0 عصر روز پنج شنبه 86 اسفند 9