غربتم را بنگر ای راز دار علی (ع)
و اندوه یتیـمان داغدارت را
و سکوت خونرنگ خانه ما را
زود بود، آری هنوز زود بود
بی مادری ما، بی مادری دنیا ...
و اندوه یتیـمان داغدارت را
و سکوت خونرنگ خانه ما را
زود بود، آری هنوز زود بود
بی مادری ما، بی مادری دنیا ...
پ.ن. دل را مجال نیست که دیگر سودای خود کند مادر، غم تو، عالمیان را در سوگ نشاند . ستاره ها درخشیدن را فراموش کرده اند! حتی ماه نیز چند روزی است گم شده است، در کدام سرا، نمیدانم! خورشید هم خود را پشت ابر پنهان می کند، فکر کنم خجالت میکشد از بودن، آخر علی خورشید خود را در شب دفن کرد... و هر روز عاشقان در گرد خورشیدِ علی طواف می کنند ...
بقیع این روزها ،نه مادر!همیشه، بوی یاس می دهد، غربت بقیع نشئت گرفته از آن شب است ... آن شب که علی (ع)امانتی خود را پس داد . بیچاره علی (ع) ...
راستی مادر،چه خوب که تو بقعه نداری، داغ بقیع برایمان کم بود می خواهند همه را با خاک یکسان کنند... می دانم دعایت اجابت میشود، اگر نمیشد که به این زودی نمی رفتی، رها نمی شدی از این نامردمان گرگ سیرت،. دعا میکنی لایق ظهور مهدی (عج) شویم... هوای دلتنگی خفه امان کرده است مادر ...
وای مادر، داغ تو، بغض را در گلو می شکند و اجازه نمی دهد منیّت من در غم های مسخره ی دنیای خویش اشک بریزد ...این روزها اشک فقط در راه تو حلال است ...
پ.ن. مگه میتونستم از مادر ننویسم... مثل همیشه کلمات خودشون روی صفحه اومدند
بقیع این روزها ،نه مادر!همیشه، بوی یاس می دهد، غربت بقیع نشئت گرفته از آن شب است ... آن شب که علی (ع)امانتی خود را پس داد . بیچاره علی (ع) ...
راستی مادر،چه خوب که تو بقعه نداری، داغ بقیع برایمان کم بود می خواهند همه را با خاک یکسان کنند... می دانم دعایت اجابت میشود، اگر نمیشد که به این زودی نمی رفتی، رها نمی شدی از این نامردمان گرگ سیرت،. دعا میکنی لایق ظهور مهدی (عج) شویم... هوای دلتنگی خفه امان کرده است مادر ...
وای مادر، داغ تو، بغض را در گلو می شکند و اجازه نمی دهد منیّت من در غم های مسخره ی دنیای خویش اشک بریزد ...این روزها اشک فقط در راه تو حلال است ...
پ.ن. مگه میتونستم از مادر ننویسم... مثل همیشه کلمات خودشون روی صفحه اومدند
نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 2:0 صبح روز دوشنبه 86 خرداد 28