من "عشق" را به نام تو آغاز کردم ....
حتی خاطرات اون راهروی مرمری هم میتونه باعث بشه تا قبل از سحر خواب به چشمات نیاد ...
خدایا مرسی که توی اوج خستگی یه چیزایی دارم که باهاشون میتونم آرامش بگیرم ...
شکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
حتی خاطرات اون راهروی مرمری هم میتونه باعث بشه تا قبل از سحر خواب به چشمات نیاد ...
خدایا مرسی که توی اوج خستگی یه چیزایی دارم که باهاشون میتونم آرامش بگیرم ...
شکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 4:11 عصر روز شنبه 87 شهریور 16