سفارش تبلیغ
صبا ویژن



م.رهــــــــــــا - من از آن روز که در بند توام،آزادم






درباره نویسنده
م.رهــــــــــــا - من از آن روز که در بند توام،آزادم
م.رهــــــــــــا
ای که در این کوی قدم میزنی،روی توجه به حرم می نهی/ پای ز اول به سر خویش نه،‏خویش رها کن قدمی پیش نه... و حرم یعنی همین جا. ایمانگاه هر فراری، که هر کس و هر چیزی در آن امان امن الهیست. اینجا، ‏گریزگاه تمام ناگزیران است. هیچ کس را جواز تعقیب نیست. «و من دخله کان امنا»... اینجا حریم یارست و شیاطین اجازه ی ورود ندارند، ‏که در تراکم نزول فرشتگان جایی برای آنها نیست. هر چه هست خداست و هر که هست خدایی است. تو نیز، ‏اینجا در امانی، ‏از شیطان نفس و عفریت هوی و هوس. امان از «خود» در پناه «خدا». و اینک تویی!‏تثلیث «سکوت،‏اندیشه و عشق»، ‏سکوت در تحیر این جستجوی بی پایان و این یافتن بی سرانجام،‏ سکوت، ‏در ناخودآگاهی از خویش و اضطراب این لحظه های ناب انتظار. انتظار وصال و رسیدن،‏ اتصال به بینهایت بودن...... ««و کاش می شد هرگز خارج نشد از این احرام، که سراسر زندگی حرم امن الهی است.»»
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
قرعه کشی
دل را مجال نیست که از ذوق دم زند
راهی دیار یار
دل ز ما گوشه گرفت،ابروی دلدار کجاست؟
مفلسانیم و هوای دل و دلبر داریم
باد بهار مژده دیدار یار داد


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
م.رهــــــــــــا - من از آن روز که در بند توام،آزادم

آمار بازدید
بازدید کل :83888
بازدید امروز : 1
 RSS 

   



ندهد فرصت گفتار به محتاج،کریم
گوش این طایفه آواز گدا نشنیده است ...
 



نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 11:51 صبح روز سه شنبه 87 شهریور 26

"زیبا!
هوای حوصله ام ابری است ...."
باران هم که می بارد
سیراب نمیکند این دل تفدیده ی دلتنگ را
این روزها
همانند آن کودکی هستم
که وقتی دوستانش او را به سخره میگیرند
با گریه
به دامان مادر چنگ میزند
همین که احساس کرد در سایه سار مهربانی اوست
آرامش میگیرد
بصیرت میخواهم
برای دیدن این زیبایی ها
و فراموشی چیزهایی که بین من و تو فاصله می اندازد ...

پ.ن. 3 سال پیش نیمه ی دوم ماه مبارک را از دست دادم، 2 سال پیش نیمه ی اول را در بیمارستان گذراندم .... امسال را نه!
شاید هم یک نوع پاک شدن از گناه باشد، اگه تو این طوری دوست داری،قبوله ...


نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 11:25 صبح روز یکشنبه 87 شهریور 24

اِن وَکَلتَنی الی نَفـــسِی
هَلَکَت ...

mehmaneharam.blogfa.com


نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 9:46 صبح روز سه شنبه 87 شهریور 19

من "عشق" را به نام تو آغاز کردم ....

حتی خاطرات اون راهروی مرمری هم میتونه باعث بشه تا قبل از سحر خواب به چشمات نیاد ...

خدایا مرسی که توی اوج خستگی یه چیزایی دارم که باهاشون میتونم آرامش بگیرم ...

شکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر


نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 4:11 عصر روز شنبه 87 شهریور 16

 

روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آرى افطار رطب در رمضان مستحب است



نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 12:11 عصر روز سه شنبه 87 شهریور 12

صدای مناجات سحر میاد
از اتاق بیرون میام و با تمام وجود
حس میکنم بوی لطیف ماه مبارک را
و صدایی که در گوشم زمزمه میکند
لبیک اللهم لبیک ....
خدا این منم،در مقابل تو ....
ممنونم که یک بار دیگر به این مهمانی عاشقانه دعوتم کردی
تو خوب بلدی رسم مهمان نوازی را، اما من بعد از این همه سال هنوز بندگی را یاد نگرفتم
ممنونم که هنوز یادت نرفته اینجا،کسی،عاشقانه
محتاج لظف توست
...
یا رب نظر تو برنگردد
 


نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 12:17 عصر روز شنبه 87 شهریور 9

 

بعضی وقتها هر چی دو دو تا چهارتا میکنی میبینی اون چیزی که مال توئه به اسم توئه و ... حق تو نبوده

فقط لطف خدا بوده

از دیروز بارها و بارها دوست داشتم بیام بغلت و ببوسمت از همونهایی که عاشقانه نثار بابا و مامان کردم ...

از همونهایی که موج میزنه از تشکر

 

ممنونتم ...



نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 8:59 صبح روز چهارشنبه 87 شهریور 6

<      1   2   3   4   5   >>   >