م.رهــــــــــــا ای که در این کوی قدم میزنی،روی توجه به حرم می نهی/
پای ز اول به سر خویش نه،خویش رها کن قدمی پیش نه...
و حرم یعنی همین جا. ایمانگاه هر فراری، که هر کس و هر چیزی در آن امان امن الهیست. اینجا، گریزگاه تمام ناگزیران است. هیچ کس را جواز تعقیب نیست. «و من دخله کان امنا»...
اینجا حریم یارست و شیاطین اجازه ی ورود ندارند، که در تراکم نزول فرشتگان جایی برای آنها نیست. هر چه هست خداست و هر که هست خدایی است. تو نیز، اینجا در امانی، از شیطان نفس و عفریت هوی و هوس. امان از «خود» در پناه «خدا».
و اینک تویی!تثلیث «سکوت،اندیشه و عشق»، سکوت در تحیر این جستجوی بی پایان و این یافتن بی سرانجام، سکوت، در ناخودآگاهی از خویش و اضطراب این لحظه های ناب انتظار. انتظار وصال و رسیدن، اتصال به بینهایت بودن...... ««و کاش می شد هرگز خارج نشد از این احرام، که سراسر زندگی حرم امن الهی است.»»
قرار بود لااقل شنبه رو خوب شروع کنم نشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد! کاش میشد زودی جبران کرد ... سلام آقا! شرمنده م به این زودی ...
مطمئنم تو هم باورت نمیشه که یک سال شده این یک سال بهترین سال زندگیم بود با همه ی فراز و نشیبهاش چقدر دلم میخواد بشینم و یه دل سیر حرف بزنم این روزها هر لحظه فقط برای خودم تداعی میکنم پارسال این موقع وارد مسجد النبی شدیم،این موقع رو بهر وری بقیع بودیم، لباس احرام پوشیدیم، مُحرم شدیم این موقع طواف کردیم این موقع ....